«آیینگرایی و معنویتگرایی»
اول مهر ۹۸
مهمانان:
حسن محدثی، علی زمانیان و احمد خالصی
اسلامزاده:به دومین نشست گفتگوی سوگواران سال ۹۸ خوش آمدید. امشب بحثی که در مورد آن گفتگو خواهیم کرد از دلِ نشست اول بیرون آمد، با عنوان «آیینگرایی و معنویتگرایی». پرسشهایی که در این جلسه به آن خواهیم پرداخت، این است که آیینها سودی به حال دینداری و معنویتگرایی دارند یا خیر؟ و اینکه اگر گوهر دین را معنویت بدانیم، آیا آیینهای سوگواری برای تقریب به معنویت مفید هستند؟ آیا آیینها و معنویت مانند دو کفه ترازو هستند که سنگینی هر کدام منجر به پایین رفتن دیگری میشود؟
احمد خالصی:به نام حضرت حق. نکتهای که در مورد آیینها لحاظ نمیشود، معیار صحت و سقم آن است. مخصوصا در مورد آیین عاشورا، باید بدانیم که این آیین مسلط است و نباید آن را با امری بیرونی بسنجیم. ما در مورد آیینهای بومی و ملی مانند نوروز، با چنین پدیدهای روبرو نیستیم که مثلا چرا هفتسین است و سه سین نیست؟ حال چرا باید در مورد آیین عاشورا مثلا ملاک داوری را مثلا تاریخ قرار دهیم؟ اینکه فلان شخصیت بوده یا نبوده؟ و یا اینکه چرا باید امر سیاسی را معیار سنجش آیین قرار دهیم؟
آیینپژوهان به خودبسندگی آیینها معتقد هستند و آن را کل منسجمی میدانند که تمام اجزایش آن را تأیید میکنند. حتی اگر بخواهیم از دیدگاهی فرمالیستی وارد بحث شویم و از دعوای همیشگیِ جدایی فرم و محتوا گذر کنیم؛ فرم موجود در آیینها اتفاقا موجب معنویت میشوند. در طول تاریخ مورخان، سیاستمداران و حاکمان سعی کردند تا به آیینها جهتی خاص بدهند و آن را مدیریت کنند، -البته در دوران معاصر، رسانهها تا حدی موفق شدهاند آیینها را رهبری کنند- اما با این حال آیینها تابع امر سیاسی نیستند. حکومتها میتوانند تلاش کنند آیینسازی کنند یا مانع در راه آیینها بوجود بیاورند؛ مثلا تلاشی که در یک دهه اخیر برای جلوگیری از قمهزنی صورت گرفته است، اما درصد موفقیت حکومتها یا سیاستمداران در تغییر یا حذف آیینها بسیار کمتر از آن چیزی است که تصور میشود. فرمالیسم ذات آیین است و نقش انکارناپذیری در کنش و رفتار آیینی دارد. این فرم به شدت در مقابل تغییر مقاومت میکند و بر اساس یک سناریو از پیش تعیین شدهای در زمان مشخصی تکرار میشود.
بررسی نسبت میان معنویت و آیین، تلاشی برای داوری آیین با سنگ محک ارزشهای اخلاقی، و انکار خودبسندگی آیینهاست. نظام ارزشگذاری آیینها از داخل خودش تعیین میشود. اگر آیینها را حاصل جمع و جنبهی عملی نگاه اسطورهای در نظر بگیریم، انگیزهی فردی در آن جایی ندارد و نباید توقع داشته باشیم که آیینها منجر به اعتلای اخلاقی شوند. اساسا قرار نیست آیین منجر به معنویت شوند و این مورد در حوزه تعهدات آیینها و خصوصا آیین عاشورایی نیست. درخواست شفافیت از آیین که ذاتا امری غیرشفاف و مبهم است؛ و درخواست وضوح تاریخی از آیین که ذاتا امری غیرتاریخی و فرا تاریخی است؛ و درخواست روشنبینی علمی و پوزیتیویستی، از امری که خلاف این توقع است؛ تحمیل امور بیرونی بر آیینهاست.
حسن محدثی:سلام عرض میکنم و خوشحالم که در خدمت شما هستم. موضوع ارائهی من «نظریهای در بارهی تحلیل مناسک آیینی» خواهد بود. از مناسک به عنوان پدیدهای فرهنگی فراتر قلمرو حیات دین حرف می زنند. ما در طول تاریخ بشر، چهار نظام فرهنگی تام داریم، که به ترتیب ظهور تاریخیاش عبارتند از اسطوره، دین، عرفان و ایدئولوژی. البته در عصر ظهور اسطوره ممکن است عارفان یا ادیانی هم حضور داشته باشند ولی منظور من نظام فرهنگی تام و تمامی است که در آن زمان غالب و مسلط نبودهاند.
نظام فرهنگی تام، سه ساحت بشری را پوشش میدهند: ساحت شناختی، ساحت ابرازی که احساسات و عواطف را شامل میشوند، و ساحت هنجاری که فلسفه و علم را در بر میگیرند. تمان نظامهای فرهنگی تام برای نمایش و بروز خود نیازمند مناسک هستند و مناسک خاص خود را تولید میکنند؛ این موضوع حتی در ایدئولوژیهایی نظیر مارکسیسم هم دیده میشود؛ پس منظور از مناسک صرفا دینی نیست. مناسک از مجرای تجسد معانی، به نظام فرهنگی تام، امکان تأثیر اخلاقی و معنوی میدهد؛ و مناسک تجسد عملی یک نظام فرهنگی است. مناسک عواطف را برمیانگیزد و شور و احساس ایجاد میکند و معرفتی اخلاقی به ما میدهد.
بطور کلی سیزده عنصر و مؤلفه در تحلیل مناسک باید مورد توجه قرار بگیرد. اول، شکل و فرم اجرا و انجام مناسک است که ابعاد زیباییشناسانه دارند و از این منظر موجب تأثیر بر مخاطب میشوند. دوم، زبانِ آن مناسک است. سوم محتوای مناسک است؛ آیا آن مناسک جهتگیری بومی و منطقهای و فرقهگرایانه دارد؟ یا موضعی جهان شمول و عام عرضه میکند و مخاطبان گستردهای را مدنظر قرار میدهد؟ چهارم، نمادها هستند؛ مناسک مختلف از نمادپردازی گوناگونی برای انتقال معانی استفاده میکنند و مجریان مناسک از المانهای متفاوتی مانند پرچم، مشک و ... برای تأثیرگذاری بهره میگیرند. پنجم، داستان و روایتی است که در مناسک دیده میشود. روایتها در برخی مناسک آنقدر مسلط است که موجب تعلق ذهنی و قلبی مخاطبان و مشارکتکنندگان میشود. مثلا در مناسک عاشورایی میبینیم که مشارکت و عزاداری سوگواران به گونهای است که گویی عاشورا همین دیروز روی داده و زینب عمهی آنان است. عنصر ششم، نحوهی اجرای مناسک است که بسیار مهم است. آیا اعمال و مناسک با تمام وجود اجرا میشود؟ یا به نحوی باری به هر جهت و موجب تمسخر انجام میشود؟ عنصر بعدی، مشارکتکنندگان هستند که شامل بازیگران و مخاطبان و تماشاگران میشود. انگیزههای افراد و خواستهها و نیات افراد از شرکت در مناسک بسیار مهم است. هشتم، مکان اجرای مناسک است. آیا محیط باز است یا بسته؟ صداهای محیطی چه تأثیری بر اجرای مناسک دارند؟ مطالعهی ما نشان میدهد که برای مردم مکان برگزاری مناسک مهم است و به آن اعتبار ویژهای میدهد. نهم، سنت مناسکی و خاطره و حافظهی مناسکی است. آیا مناسک جدیدالتأسیس است یا تاریخی دارد و انباشتی دارد؟ مانند مناسک عاشورایی که تاریخ دارد و حافظهی مردم انباشتی از آن در خود دارد؛ برخلاف مراسم فاطمیه که بعد از انقلاب شکل گرفته است. عنصر دهم، کارکردهای مناسک است. اجرای مناسک به چه هدفی انجام میشود و کارکردهای آشکار و پنهان آن کدام است؟ کارکردهای خواستهشده و ناخواسته آن کدام است؟ افرادی که مناسک را اجرا میکنند چه اهدافی دارند؟ آیا خودجوش آمدهاند یا استخدام شدهاند؟ عنصر بعدی، تماشاگران هستند. آیا مخاطبان برای تفریح آمدهاند یا براساس اعتقاد و باور حاضر شدهاند؟ عنصر دوازدهم، ابزارها، امکانات و غذایی است که در مناسک مورد استفاده قرار میگیرد. آیا امکانات و پذیرایی در مناسک تجملی و اشرافی است یا نه؟ این عنصر در کارناوالی شدن مناسک و عزاداری بسیار مورد توجه است. عنصر سیزدهم، بافت و محیطی است که مناسک در آن اجرا میشود. در چه جامعه و محیطی انجام میشود؟ تاریخ، اقتصاد، سیاست و فرهنگ، بافتی شکل میدهد که بر مناسک تأثیرگذار است. فهم و ارزیابی مناسک و مقایسهی مناسک مختلف با یکدیگر، با تحلیل این سیزده عناصر ممکن است.
اما نسبت عناصری که گفته شد، با معنویت چیست؟ تمام این مؤلفهها میتواند معنویتآفرین یا ضد آن باشد. این ویژگیها میتواند الگویی از زیست و زندگی را عرضه کند که انسان از روزمرگی فراتر رود و نوعی نگاه متعالی در ما بوجود بیاورد. آیا روایتی که مناسک عرضه میکند در مورد انسانی والا و دربارهی حیاتی متعالی هست؟ آیا تأثیرات اخلاقی و وجودی بر ما دارد؟ آیا مناسک سبب خوداندیشی و خودانتقادی در ما میشود؟ آیا ما را از زندگی مادی فراتر میبرد؟ آیا فهم جدیدی از هستی و جهان عرضه میکند؟ نمیتوان داوری کلی در مورد مناسک داشت، بلکه با توجه به عناصر موجود در آنها، باید موردی و مصداقی به مناسک پرداخت. آیا اعمال آیینی صرفا برای انجام دادن است یا اهداف و غایات متعالی برای آن در نظر داریم؟ آیا غایتی جهانشمول داریم یا روایتی فرقهای عرضه میکنیم که محدود به دعوای بنیامیه و بنیهاشم برمیگردد؟ مناسک فرصتی هستند تا نظامهای فرهنگی و پیروانشان، فهم خود از هستی و جهان را عرضه کنند و با درگیر کردن احساسات و عواطف مخاطبان، الگوی از زیست اخلاقی و معنوی را پیشروی مخاطب بگذارد. اینکه پیروان نظام فرهنگی از این فرصت چگونه استفاده میکنند، مسئلهای دیگر است. متأسفانه در جمهوری اسلامی و کلا نظامهای سیاسی، با هدف بهرهبرداریهای سیاسی، بر بخشهای خاصی از دین تأکید میشود و چهرهای کاریکاتوری از دین عرضه میشود و از مناسک دینی به عنوان ابزاری برای اهداف سیاسی بهره میگیرند و به نوعی دین مناسکی یا فقهی را عرضه میکنند. روایتی فرقهگرایانه از مناسک را رواج میدهند و از ابعاد جهانی و انسانی و معنوی دین غفلت میشود.
علی زمانیان:عنوان سخن بنده این است: «آیینها با ما چه میکنند؟» رویکرد من انتقادی و مخالفت با آیینهاست. با اینکه میدانم آیینها وجوه مثبتِ روانشناسانه و جامعهشناسانه دارند؛ میگویم آیینهای موجود و تاریخی، آسیبهای فراوانی بر ما و معنویت و اخلاق وارد کرده و میکنند. در مورد اشارهی هفتهی قبلِ آقای دکتر محدثی به عزاداری حسینیهی یزد، که نوعی اعتراض به وضعیت موجود است؛ سخن من این است که علیرغم تحسینی این نوع حرکت در ما برمیانگیزد، باید بگوییم که به چه اجازهای آنان خود را در موضع حسین قرار میدهند و طرف مقابل را یزید میپندارند؟ این آیین است که به ما اجازه میدهد تا خود را محق بدانیم و خود را حسین و مخالفمان را یزید بدانیم. در هر جبهه و موضع فکری که به آیین روی بیاوریم، این آسیب وجود دارد.
من معتقدم تعارضی میان آیین و معنویت وجود دارد. ایمان در دین سازمانیافتهی تاریخی، متصلب و متجسد میشود؛ و در مرحلهی بعد در آیین است که سنگواره میشود، و به این ترتیب دو بار منجمد و متوقف میشود. در طول تاریخ ما، سه ضربه به ایمان و معنویت وارد شده است:
از نظر من، آیینْ رستگاریِ بیهزینه است. با اینکه در روزگار ما آیینها دائم در حال تولد و اضافه شدن هستند، ولی وقتی به جامعهی خودمان نگاه میکنیم، با این همه آیین و مناسک، معنویت و اخلاق را کجا میبینیم؟ آیا آیین کم داریم که اخلاق را نمییابیم؟ من در اینجا با یونگ موافقم که میگوید دین سازمانیافته، مانع انسان از تجربهی شخصی و مواجههی فردی با خدا میشود. آیینها همین کار را میکنند و ما از تجربهی مستقیم و از مسئولیت شخصی معاف میکنند. وقتی ما در آیینها حضور پیدا میکنیم، گویی از خودمان فرار میکنیم و دنبال جمعیت میروم. به تعبیر اریک فروم، از آزادی فردی فرار میکنم و به جمع پناه میبرم؛ در حالیکه باید خودم با جستجوی فردی، خودم را نجات دهم، در آیینها به دنبال رستگاری جمعی هستم. آیین ضربهی شدیدی میزند و ما را از مسئولیت شخصی خلع میکنند. آیینها چهارچوبی ارائه میدهد و ما را از دشواری مسئولیتپذیری میرهاند و حس رستگاری به ما میدهد. گویی آیین حمامی است که با هر عمل و رفتاری، و هر پلیدی میتوان پاک شد. در حالیکه اخلاقی زیستن دشوارترین کار است و هزینه بالایی دارد. آیینها این دشواری را رفع میکنند و اخلاقی زیستن را از ما میگیرد. آیین میگوید اگر میخواهی رستگار شوی، باید این اعمال و مناسک را انجام دهی و نجات خواهی یافت؛ نظیر راهپیمایی اربعین. آیینها راه و مسیر رستگاری را مبتذل میکنند.
مازلو در کتاب «زندگی در اکنون و اینجا» در فصل مشخصات انسانهای متعالی، سی و پنج مؤلفهی معنوی برای این افراد بیان میکند؛ و من با اشاره به برخی از این ویژگیها به آسیبهایی که از ناحیهی آیینها بوجود میآید، میپردازم:
این افراد بیهوده زندگی نمیکنند و رسالتی برای خویش در نظر دارند. آیینها تمام این ویژگیها را زیرسؤال میبرند و ما را درگیر امور روزمره میکنند و مانع از فراروی از آنها میشوند. آیینها نوعی سرگرمی هستند که ما را از مسئولیتهای فردی غافل میکنند. آیینها برای ما تعالی به ارمغان نمیآورند و ما در غفلت و سرگرمی غرق میشویم و رسالتهای انسانیمان را فراموش میکنیم. ما در آیینها و مراسمات عاشورا و محرم شرکت میکنیم و با سادهاندیشی، رستگاری را در دسترس میپنداریم و سرخوشانه احساس نجات به ما دست میدهد. آیا آیینها میتوانند اینگونه نباشند؟ آیا میتوانیم این آسیبها را کاهش دهیم؟ با رویکرد انتقادی و آگاهی به این آسیبها و فریب ندادن خویش، میتوانیم.
اسلامزاده:به نظرم میرسد، نقد آقای زمانیان به آیینها در دو دههی اخیر ناظر است؛ چون وقتی ما به مواجههی پدربزرگها و مادربزرگها با آیینها و مناسک نگاه میکنیم، چنین آسیبهایی را نمیبینیم. بخشی از نقد ایشان هم به سخن آقای محدثی اشاره دارد که مناسک وارد حوزهی ایدئولوژیها شدهاند و ابزار دست نظامهای سیاسی قرار میگیرند؛ ولی ذات آیین اینگونه نیست.
زمانیان: خیر، نقد من به ذات آیین برمیگردد، و معتقدم آیینها فارغ از اینکه چه ساحتی از بشر را در برمیگیرند، این آسیبها را دارند.
اسلامزاده:آقای خالصی، بخشی از سخنان آقای زمانیان به نسبت آیین و حقیقت هم برمیگردد، نظر شما چیست؟
خالصی:با سخنان آقای زمانیان تا حد زیادی موافقم، اما همانطور که در بخش اول عرض کردم، این ویژگیهای به ذات آیینها برمیگردد و مشکل از آیین نیست، بلکه از دشواری و ناممکن بودن ایمان است. در این مقابله، مقصر ایمان است. در ترسیم ایشان، شما یا باید یهودا باشید یا عیسی مسیح یا عینالقضات؛ ایمان تبعات سختی دارد. درست است کسی نمیتواند ما را وادار به دینداری عامیانه کند، ولی چه تضمینی وجود دارد که ما از معرکهی ایمانِ کیرکگاردی جان سالم به در ببریم؟ مردم نمیتوانند هزینه بپردازند، پس به آیین پناه میبرند. آیین زندگی امنی را عرضه میکند و انسان را از دشواریهای ایمان و زندگی اخلاقی راحت میکند. البته آیین جای عبادت را نمیگیرد، بلکه یک عبادت جمعی است. حتی سوگ و عزا نیست، بلکه جشن و بازی است؛ و به درستی اشاره کردید که سرگرمی است و یکی از دلایل مخالفین همین نشاط جمعی است.
اسلامزاده:اگر آیینها را در ساحت هنجاری بشر در نظر بگیریم که تا اندازه زیادی با هنر پیوند دارد؛ کارکرد و دامنهی نفوذ آن در جایی فراتر از این آسیبها معنا پیدا میکند؛ اما حکومتها با نگاه ابزاری و با دستگاه تبلیغاتی و پروپاگاندایی که دارند، دامنهی تأثیرِ آیین را به جهتی که خودشان میخواهند گسترش میدهند.
خالصی:البته دولتهای امروزی به قدرتی دست پیدا کردهاند که با آیینها چنین میکنند، ولی حکومتهای سنتی مانند زندیه یا صفویه این امکان را به هیچوجه نداشتند. ولی تقلیل آیین به جنبههای زیباشناختی به دلیل گریز از امر سیاسی هم پسندیده نیست.
آقای محدثی! شما با تأکید بر محتوا در مناسک، به نوعی معتقدید که هر کسی دارد معنای خودش را به آیین تحمیل میکند؛ و به نظر میرسد این موضوع گریزناپذیر است و تأکید شما بر عزاداری حسینیهی یزد همین امر را نشان میدهد. آیا میان فرم و محتوا در مناسک تفکیک میکنید؟
زمانیان: البته من گفتم آیینها وظیفهای اخلاقی ندارند، اما هر پدیدهای منجمله آیینها را میتوان نقد اخلاقی کرد و پرسید که آیا آیینها جامعه را اخلاقیتر میکنند یا خیر؟
محدثی:من با اینکه شخصا روحیهی حضور در آیینها را ندارم، گویا در مقامی قرار گرفتهام که باید از آیینها دفاع کنم. یکی از مذاهبی که در تاریخ بشر تلاش زیادی کرد تا مناسک و آیینها را به حداقل برساند و با آن مقابله کند، مذهب پروتستان است. اما آیا این اقدام منجر به رواج اخلاق و رشد ایمان و معنویت شده است؟ آیا وضع پروتستانها به لحاظ اخلاقی و ایمانی از کاتولیکها بهتر بوده است؟ این نیاز به کار تاریخی دارد؛ وإلا در مقام نظر میتوان آسیبِ آیین یا ضربهی آیین را مطرح کرد، ولی نمیتوان کارکرد عملی برای آن در نظر گرفت؛ البته من با دو ضربهی فقهی و اعتقادی موافقم و پژوهشی نیز در این باره انجام دادهام.
باید توجه داشت که مناسک و اعمال عبادی خصلتی ظاهرگرایانه دارد؛ مثلا بر ظاهر نماز یا حج تأکید میشود؛ مثلا من در جایی چهار نوع نماز برشمردم که یکی از آنها نماز عادتی و بدون توجه است. حال سؤال این است که آیا مثلا همین نماز همان عمل صالح است؟ خیر. با الهام از کانت باید بگویم که اعمال عبادی مقدمهی عمل صالح است. مناسک فردی یا جمعی، مقدمهی عمل صالح هستند؛ بلکه عمل صالح ظلمستیزی است و برپایی قسط و عدل و نظیر اینهاست. مناسک و عبادتی که منجر به عمل صالح نشود، مثلا نمازی «تنهی عن الفحشا و المنکر» نباشد، به وظیفهاش عمل نکرده است. عرضم این است که شاید ما باید توقعمان از مناسک را عوض کنیم؛ اگر به مناسک نگاهی مقدمهای داشته باشیم، مقدمهی عمل صالح، مقدمهی ایمانورزی؛ دیگر چنین آسیبهایی که آقایی زمانیان برشمردند، بر آن مترتب نباشد.
بخشی از نقد آقای زمانیان به آیینها که من همدلی زیادی با آن دارم، به بافتی است که ما در آن زندگی میکنیم. بافتی که از نگاه اسطورهای به تشیع نشأت میگیرد. میدانید که تشیع به معنای امروز، بعد از قیام مختار شکل میگیرد؛ پیش از این قیام، شیعه معنای پیرو داشت و شیعهی علی یعنی پیرو علی. بعد از این است که کلام شیعی و مفاهیم شیعی مانند امامت ساخته میشود. آقای مدرسی طباطبایی در کتاب «فرآیند تکامل مکتب» از دو گروه نام میبرد: مفوضه و مقصره. مقصره امامان را علمای ابرار میدانند، ولی مفوضه کسانی هستند که معتقدند خداوند نیروی الهی خویش را به آنان تفویض کرده است و در اقلیت بودند.
تشیع امروزی از بنیاد اسطورهاندیش است، و نقد آقای زمانیان متوجهی این تفکر اسطورهای است. در این تفکر، نفس حضور در مراسم عزاداری و اشک ریختن بر امام حسین باعث رستگاری میشود. قرآن میگوید توبه وقتی پذیرفته میشود که شما اولا از مسیر خطا برگردید، ثانیا آنقدر عمل صالح و استمرار بر آن داشته باشی که گوشتی که از گناه بر تن شما روئیده، آب شود. در این تفکر «تطهیر اسطورهای» داریم که صرف شرکت در آیینها سبب پاکی و تطهیر میشود.
اگر مناسک را مقدمه بدانیم برای شناخت ارزشهای دینی بزرگ، آشنایی با ارزشهای معنوی و اخلاقی؛ در این صورت مناسک نقش مقدمی خود را ایفا میکنند. ولی اگر مناسک را غایت بدانیم، به راه خطا رفتهایم. راه ما نقد و پالایش مناسک است و بازگرداندن مناسک به نقش مقدمهای خویش است.
نقد بنده به عزاداری کارناوالی با تمام ویژگیهایی که آقای خالصی گفتند و من مخالفتی با آنها ندارم؛ این است که در میراث شیعی و سنتهای عاشورایی ما، ذخیرهای از ارزشهای اخلاقی و معنوی هست، که آسیب میبیند و جبرانناپذیر است. این میراث به ما هویت و فرهنگ میدهد و نباید لطمه ببیند.
پرسش:آیه ۵۳ سوره زمر «إن الله یغفر الذنوب جمیعا» چگونه با نقدی که شما با عنوان تفکر اسطورهای بر آیینها و مناسک وارد میکنید، قابل جمع است؟
محدثی:مؤمن به گناه میاندیشد و دائم بین خوف و رجاء بسر میبرد؛ در خودش تنشی دارد که آیا نزد خدا آبرو دارد یا خیر؟ بین امید و یأس در رفت و آمد است. این آیه میگوید که نباید مأیوس شویم و دست از تکاپو و انجام عمل صالح برداریم. این آیه به کسی که بسیار ناامید است میگوید هنوز خدا تو را فراموش نکرده است. قرآن تشویق به گناه نمیکند، بلکه شلاق میزند که هیچ عملی هر چند کوچک نادیده گرفته نمیشود؛ ولی گناه هر چقدر بزرگ و انباشته باشد، در مقابل لطف و رحمت خداوند کوچک است و نباید ناامید شد و به جانب شیطان و شر کامل غلتید. این فرهنگ قرآنی به انجام مستمر عمل صالح تشویق میکند و از خرافات و اعتقادی که صرف انجام مناسک را موجب رستگاری میداند پرهیز میدهد.
پرسش: خاستگاه آیینها چیست؟ آیا اعتباری است یا از حقیقتی تکوینی نشأت میگیرد؟
زمانیان: آیین از نیازهای بشر در طول تاریخ نشأت میگیرد و همانطور که میگویند انسان حیوانی قصهگوست، میتوانیم بگوییم حیوانی آیینساز نیز هست، و برای پاسخ به نیازهایش آیین تولید میکند.
محدثی: نمیتوان منشأ آیینها را حقیقتی آسمانی و ارزشی آرمانی در نظر بگیریم؛ چون تاریخ به ما میگوید هر جا آیینی شکل گرفته است، در پاسخ به نیازی زمینی و انسانی بوده است. ممکن است علتهایی برای شکلگیری آیینها در نظر بگیریم اعم از زمینی و آسمانی؛ اما در روند تاریخ با نیازهای بشری پیوند حاصل میکند و متولی پیدا میکند و مناسکی بر آن اضافه میشود و نمیتوان منشأ آیین را منحصر در حقیقتی آرمانی دانست.