« بررسی متون تاریخی راوی عاشورا»
محمدرضا لبیب: در زمینه تاریخ نگاری عاشورا ما هنوز به کار جدی و طرح متون علمی تاریخی نرسیدیم. آیا میتوان بررسی تاریخی علمی درستی از واقعه عاشورا ارائه داد؟
عبدالمجید معادیخواه:
همهی دنیا در تاریخ مشکل دارد. دیگران مدتی است وارد بحثهای روششناسی در تاریخ شدهاند؛ ولی ما جدی وارد این بحث نشدهایم. از نظر طرح مسئله روضهی خود تاریخ دلخراش است و همهی اقوام و ملل گرفتارش بودهاند. در عاشورا یک نقطهی قوتی وجود دارد که محکماتش قابل توجه است و آموزههای بدیهی و روشنی در طول قرون جا افتاده است. اگر کسی قبل از عاشورا را نگاه کند، متوجه تفاوت میشود. مثلا قبل از عاشورا افراد بسیاری کشته یا شهید شدند که اصلا اسمی از آنها مطرح نیست. اینکه عاشورا با جزئیاتش این همه مطرح است به دلیل تحولی است که به وجود آورده است.
بهره کشیهای ابزاری از عاشورا از همان ابتدا شروع شده است و بسیاری از طریق استفاده عاشورا به قدرت رسیدند که برجستهترین آنها بنی عباس است. عاشورا از پیچ و خمهای مختلف گذشته و گفتمانهای متعددی از آن شده است. همهی ما تجربه تأثیر فضای حرکت مسلحانه در ایران را در دوران انقلاب و جنگ بر عاشورا داریم. در آن فضا همه سعی میکردیم همه چیز عاشورا جنبه انقلابی و کشت و کشتار داشته باشد!
کتابی هست با عنوان مقتل جامع سیدالشهداء زیر نظر آقای مهدی پیشوایی. اگر کسی این مجموعه را در اختیار داشته باشد، تقریبا مقتلها را در اختیار دارد. در مقاطع مختلف گفتمانهای متعدد روی واقعه عاشورا تأثیر گذاشته است. در طبقهبندی مقتلها هم این امر مشهود است. در مقتلها بنا نیست دقت شود. مقتل نویسی چیزی شبیه ادلهی سنن است که میگویند وقتی مستحبات میرسد لازم نیست چندان دقتی شود. مثلا مطالبی وجود دارد که مقتل نویسها در آن اجماع دارند ولی اصلا نمیتوان آنها را قبول کرد. قرار بوده مقتل ابزار و دستمایهای در اختیار کسانی بوده باشد که مجالس سوگواری را اداره میکنند. البته خیلی از کتابها هم به عنوان مقتل عنوان شده که در اصل مقتل نیستند.
محمدرضا لبیب: آیا مقتل نویسی همان تاریخ نویسی سویهدار است؟ «در واقع مقتل نویس یک کنش همدلانه با واقعه دارد.» اساسا جایگاه مقتل در استنادهای تاریخی کجاست؟
مصطفی میراحمدی زاده:
راه عشق ارچه کمینگاه کمانداران است هر که دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد
این جلسه پیشدرآمدی برای جلسات سال آینده است. ما باید متن را بخوانیم. متنخوانی و فهمیدن متون یک نگرشی به ما میدهد. کاری که بنده چندسال پیش انجام دادم تحلیل فقهی و حقوقی قیام اما حسین بوده است. در آنجا بنده مراجعاتی داشتم به برخی از متون تاریخی و مراجع که یکی از این کتابها «ارشاد» شیخ مفید بود. ارشاد شیخ مفید مقتل نیست، تاریخ ائمه است. ما پنج منبع داریم (ابومخنف، ابن سعد و ...) که منابع دست اول هستند و بعدیها (طبری، شیخ مفید و ...) از اینها استفاده کردهاند. راویان تاریخی و محدثان دو مسئله مجزا هستند. محدثان سعی بر این داشتهاند که ظرافتهای روایی را هم بررسی کنند. نکتهی دیگر خط کشیهای سنت و امامیه است. عدهای راویان پنج منبع را نقد کرده و گفتهاند که آنها گرایش شیعی داشتهاند. یک زاویه نگاه به عاشورا بحث فرامذهبی بودن آن است. عثمانیها هم در لشگر امام حسین بودهاند. طبری هم این را نقل کرده است. در واقع آنها شیعههای سیاسی بودند، شیعه اعتقادی نبودند. در فضای قالب آن زمان خطکشیها به این پررنگی نیست. گفته شده آنها نسبت به خلیفهی اول و دوم سکوت میکردند. راجع به عثمان تند بودند و معاویه را قبول نداشتند.
مقاتل به اسناد اهمیت نمیدادند. لذا در آن چیزهایی عجیب و غریبی هم میدیدیم. مثلا در کتب میبینیم که آسمان قرمز شد، چه تعداد از سپاهیان طرف مقابل را یاران امام حسین از پای درآوردند و ... اینها در مقاتل هست ولی از نگاه کسانی که یک منظومهی فکری داشتند ما این را مشاهده نمیکنیم. وقتی این مقاتل به دست یک محدث تاریخ شناس افتاده اصلا به آنها اعتنا نکرده است. مثل کاری که در فقه هم میبینیم. به اصطلاح میگویند تنها به سند نیست، مجموعه شواهد و قرائن را باید در کنار هم ببینیم تا مطمئن شویم که روایتی درست است.
معادیخواه:
به نظر من خندهدار است که بگوییم ناقلین تاریخ عاشورا گرایش شیعی داشتند. این در فضایی ممکن است که در روش شناسی بیطرفی را پذیرفته باشیم و از پیچ و خمهایش گذشته باشیم. در حالیکه ما هرگز تاریخی نداریم که بگوییم نویسندگانش بیطرف بودند. در روششناسی غربیها این بحث به صورت یک شعار مطرح شده است که اگر محقق تعلقی به پیش فرضی داشته باشد عملا نمیتواند شأن تحقیق را رعایت کند. اما در پیچ و خمهای بحث حرف خود را پس گرفتند. ایدهآل این است که انسان بتواند تحقیق را با بیطرفی انجام دهد اما شدنی نیست. به دلایل مختلف انسان حداقل گرایشاتی را دارد. همین که اصرار نداشته باشند که تاریخ را تحریف نکنند کافی است.
هر کدام از بحثهای تاریخی در گرو یک تحقیق اساسی است. مثلا همین بحث عثمانیها. در سیاست حکومت معاویه اسطورهای از عثمان ساخته شد و یک عثمان سرایی غلیظی با همهی امکانات حکومتی انجام شد که اصلا کسی در آن فضا باید منزوی میشد به عنوان ترابیه(شیعه در آن زمان)، یا باید از عثمانیها میبود. اگر زندگینامه عثمان را با هر کس دیگری مقایسه کنیم اصلا تعجب میکنیم از فضایلی که از عثمان گفته شده است. تا وقتی آدم نداند عثمانی یعنی چه و اصلا چه گفتمانی ختم شد به این که در جامعه کسانی را عثمانی خطاب کنند، طرح مسئله غلط انداز میتواند باشد. خیال میکنیم در هر زمینهای تاریخهای دقیق و درستی داریم، و حالا رسیدیم به آنجایی که راویهایش اگر یک گرایشی دارند بگوییم پس درست نیست. این مسئله خلاف واقع است.
شبکه قصاص معاویه 5000 شعبه داشت. در اینکه شبکهی وسیعی بوده شکی نیست. این شبکه در فضای تعطیل قلم شکل گرفت. پیغمبر اکرم حداقل 800 تا خطبهی جمعه داشته که از آنها 80 تا بیشتر در دسترس نیست. اینها را ما با فاجعهی تعطیل قلم از دست دادیم. در چنین فضایی قصاص شروع به روایت قصه کردند. قصه با تکرار در حافظه میماند. حدیثها را در قصهها به مردم دادند. در همین تاریخ طبری میبینیم خبرها به صورت دو تا سه سطر است. اگر چیزی به صورت مفصل میآید، قصه است. تصادفا عاشورا از درخشانترین بخشهای تاریخ اسلام است که در امهات آن شکی نیست.
ارشاد شیخ مفید به هیچ وجه مقتل نیست، زندگینامه است. منبع کاملا معتبری است. اما در همان هم بخشی از این مسائل هست. مثلا اجماع همه مقتلها استعفای حضرت مسلم را مطرح کردند.« امام حسین حضرت مسلم را انتخاب کردند. روزهای آخر ماه رمضان امام حسین از مکه به مدینه آمدند. در حالیکه ورود حضرت مسلم به عراق را نگاه کنیم. میبینیم 15 الی 20 روز وقت داشته از مکه به عراق برود. آن وقت در چنین شرایطی گفته میشود حضرت مسلم دو تا راهنما گرفتند که راه را گم کردند و از عطش تلف شدند. حضرت مسلم هم استعفا نامهاش را برای امام حسین نوشت که من فال بد زدم که این راهنماها راه را گم کردند و از تشنگی تلف شدند. امام حسین هم مسلم را به ترس متهم کردند.» به همین بخش نگاه کنیم که مسلم از مکه به مضیغ آمده باشد جایی که نزدیک مدینه است. رفتن مکه و برگشتنش به آنجا حداقل 10 روز زمان میبرد. در حالیکه کل وقت مسلم 15 روز است. یعنی 10 روزش را باید فقط بگذارد برای رفتن فردی که پیک مسلم بوده که استعفا را ببرد و برگردد. یک نفر از مقتل نویسها این را محاسبه نکرده است. از این قبیل در مقتلها فراوان است. بنابراین نمیشود در جزئیات واقعه عاشورا به مقتلها اعتماد کرد.
محمدرضا لبیب:
آقای میراحمدی به نظر شما میشود از دل مقاتل و تاریخ به یک قدر متیقن درباره واقعه عاشورا رسید؟
میراحمدی:
راجع به فرمایش آقای معادیخواه در قضیهی عثمان که تاکید داشتند، در نامهی آخر عبیدالله بن زیاد به ابن سعد ذکر شده که آب را بر اینها ببند چنان که آب را بر عثمان بستند.
استاد بزرگواری داشتیم که میگفت قدر متیقن این است که امام حسین شهید شدند و به اطمینان میتوانیم بگوییم تشنه هم بودند! البته این شوخی بود.
شیخ مفید فرد بسیار باسوادی است که شیخ طوسی شاگرد او بوده است. او یک نویسندهی گمنام در حجره نیست. ارشاد را در 75 سالگی نوشته است. تقریبا با سال 61، 350 سال فاصله دارد. ولی با غیبت صغری حدودا 10 سال فاصله داشته و خیلی دور از واقعه نیست.
راجع به خلقت نوری ائمه، علم امام و ... صحبت کرده است. 200 تألیف داشته که 20 تایش در دسترس بوده است. «مثلا راجع به امام حسین به صراحت میگویند هیچ دلیل عقلی و نقلی مبنی بر اینکه او به خار شدنش از سوی کوفیان علم داشت، نداریم. اگر بگوییم اینطور چیزی هم بوده، به جزییاتش علم نداشت. اگر بخواهیم خیلی جلو بیاییم، میفرماید خداوند او را متعبد کرده بود که به این امر تسلیم شود.» پله پله فضا را باز میکند که نظر دیگری هم داده شود. در مجموع وقتی به ارشاد نگاه میکنیم، جایگاه بشری حوادث خیلی راسختر میشود.
چند مورد را از ارشاد شیخ مفید مطرح میکنم:
محمدرضا لبیب:
ما اگر بخواهیم به یک تاریخی که قابل اطمینان و قابل اتکا باشد باید سراغ کدام منبع برویم؟
معادیخواه:
یک نگاه عرفانی به عاشورا وجود دارد. که البته این مخصوص عاشورا نیست و همهی پدیدههای عالم میتوانند چنین نگاهی به آنها باشد. هر پدیدهای را میشود از سطحش گذشت و درون آن اسرار و رازهایی را دید. نهان هر ذرهای یک خورشید است. طبیعی است عاشورا جای خودش را دارد. ملکوت عاشورا جز با یک نگاه عرفانی نمیشود آن حقیقت را دید که اگر نبود سلطهی اباسفیان چیزی را از اسلام باقی نمیگذاشت.
مدینهای که جز اهل بیت امام حسین کسی با او یار نشد، دو سال بعد تحولی در آن ایجاد شد که در باور ما نمیگنجد. اینها نیاز به مقتل ندارند و جزء بدیهیات هستند. در جهان اسلام تحولی ایجاد شده که برای کسی قابل پیشبینی نبود.
مسئله عاشورا را محدود نکنیم به 10 روز آخر. اساس حرفی که امام حسین داشتند این بود که حق انتخاب را از مردم گرفتند. واکنش به چنین چیزی بسیار مهم بود. اینکه میگویند چرا امام حسین معاویه را تحمل کردند؟ مگر یزید چه فرقی با معاویه داشت؟! یک تفاوت اساسی وجود داشت. یک سندی را معاویه امضا کرده که بعد از خودش به سرنوشت مسلمانها کاری نداشته باشد و بر اساس سند مشروعیت حکومتش پذیرفته شد. وقتی یزید سند را با تصمیم شخصی سند را زیر پا میگذارد این قضیه شکل میگیرد. منظورم این است که حتی بخش محکمات عاشورا را در یک فاصلهی حداقل شش ماهه باید دید.
هنوز عاشورا نیاز به بازخوانی اساسی دارد و بدون شناخت تاریخ اسلام نمیشود وارد بحث عاشورا شد. تا وقتی عراق قبل از عاشورا شناخته نشود، نمیشود وارد بحث عاشورا شد. بحث عاشورا جدیتر و عمیقتر از آن چیزی است که به آن اشاره شده است. مقتلها تاریخ نیستند.
سوال: نقل یک واقعه تاریخی توسط یک مورخ لزوما جامع خواهد بود یا نه آنچه در دید مورخ و مقتل نویس مهم و اساسی و بنیادی بوده را ذکر کرده عدم نقل موارد دیگر توسط مقتل نویس یا مورخ دلیل بر عدم وقایع یا حوادث دیگر نمیباشد؟ ما حتی این امر را در تاریخ قصه گوی قرآن هم شاهد هستیم و مثالی زدند از ماجرای یوسف که آیا قران همهی وقایع در مورد این داستان را بازگو کرده یا نه؟
میراحمدی:
ابتدا دو نکته دارم مربوط به بحث آقای معادیخواه:
حر وقتی جلوی امام حسین را میگیرد و امام حسین میگوید شما خودتان نامه نوشتید؟ حر اظهار بیاطلاعی کرد.
نکتهی دیگر که محل تأمل است راجع به صلح امام حسن و قیام امام حسین است. اما حسن، امام جامعه بود. بیعت مردم به گردنش بود. امام حسین خلیفه ظاهری و امام جامعه در آن شرایط نبود. کسی که امام جامعه است نمیتواند بگوید من همه مردم را به کشتن میدهم. باید صلاح جامعه را لحاظ کند.
اما راجع به سوال، عدم ذکر به معنای عدم حقوق نیست. اولا مقایسه قرآن با تاریخ نگاری نادرست است. قرآن قانون دیگری دارد. در مقاتل و تاریخها به ذکر جزئیات پرداختهاند ولی قرآن اینگونه نیست. شیخ مفید در جایگاه محقق و نویسنده معمولی نیست. ارشاد را مثل یک روایت میخواندند و منتقل میشده به نسل بعد. متوجه عوارض این هست و میداند چه میگوید. عدم ذکرش دلیل بر عدم وقوعش نیست.
سوال: برخی اصلا حرکت امام حسین را قیام تلقی نمیکنند. نظر شما چیست؟
معادیخواه:
قدر مسلم این است که انقلاب نبوده است. قیام هم به یک معنا بوده است. بستگی به این دارد که تعریف چه بوده باشد. در ابتدا امام حسین قیام نکرده است. اما وقتی بخشی از جامعه اسلامی امام حسین را دعوت کردند به قیام، امام حسین پذیرفته است.
سوال: ملاک در موثق بودن یک منبع تاریخی به ویژه یک مقتل چیست؟
معادیخواه:
اینکه بگوییم یک مقتلی معتبر هست یا نه باید ببینیم کسی که مقتل را آورده مقید باشد که بگوید مقتل را از کجا آورده است. در این صورت مقتل معتبر است. اما اگر نگوید معتبر نیست.