آنچه در دانشگاه تهران گذشت

1381/11/8

ميهمان دومين نشست گپ و گفت،دكتر محمد ملكي بود. او كه از فعالان پرسابقه سياسي محسوب مي‌شود طي سال‌هاي 57 تا 59 يعني شروع انقلاب فرهنگي، عهده‌دار رياست دانشگاه تهران بوده است. دكتر ملكي در ابتدا تذكر داد كه قصد دارد در اين نشست، به يادآوري زواياي ناگفته و تاريك دوره‌هاي معاصر بپردازد. و مسائلي را مطرح كند كه تاكنون مطرح نشده است حالا به هر دليلي!

دكتر ملكي گفت ما اگر به تاريخ اين دو دهه نگاه كنيم مي‌بينيم كه قدرت بين عده‌اي محدود مي‌چرخد بدون اينكه به تخصص‌ها و قابليت‌ها توجه كنند.آقالي اكبر گنجي و ساير دوستانشان، تمام سعي و تلاششان بر اين بود كه دهه‌ي شصت را از تاريخ اين مملكت پاك كنند. آنها مي‌خواستند كاریغيرقابل قبول انجام دهند يعني ناگهان از دهه‌ي پنجاه به دهه‌ي هفتاد بروند. در حاليكه دهه‌ي شصتي هم در اين مملكت وجود داشت كه نبايد فراموش شود. من دو نامه به آقاي اكبر گنجي نوشتم كه در آن خاطرنشان كردم كه با توجیه اينكه اقتضاي زمان، مسائلي را طلب مي‌كرد، پس تمام اعمال هيتلر و استالين و ساير جنايتكاران تاريخ به دليل شرائط زمانه، توجيه و تبرئه مي‌شود. در حاليكه اگر اقتضائاتي هم در هر دوره بوده، تاريخ بايد روشن كند و قضاوت كند و نبايد تاريخ را پاك كرد.

دكتر ملكي در ادامهبهتوضيح وقايع سال‌هاي شصت و دوران زندان خود پرداخت كه دكتر علي‌نقي منزوي نيز با او همراه مي شد.

دکترملکیيادآور شد كهدرسال 1358، انتخابات صددرصد دمكراتيكي در دانشكده‌ها صورت گرفت و حاكميت متوجه شد كه منتخبين، به آنان وابسته نيستند. حاكميت هم در آن زمان متعلق به حزب جمهوري اسلامي و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بود. آنان تصميم مي‌گيرند كه دانشگاه‌ها را ببندند و چون تعطيلي دانشگاه‌ها مقدماتي مي‌خواست، در مقابل آن سازمان‌هاي موجود چه چپ و چه مذهبي، انجمن اسلامي دانشجويانراتاسيس مي‌كنند. كه البته ادامه‌ي همان اسم انجمن اسلامي قبل از انقلاب بود و بعد از مجموعه یاينها دفترتحكيم وحدت به وجود مي‌آيد. دكتر ملكي مدعي شد دفتر تحكيم وحدت براي نابودي جنبش دانشجويي به وجود آمد كه اين كار را هم كرد. بدين ترتيب ما صاحب يك خلاء و يك گسست بين فواصل مختلف دوره‌هاي جنبش دانشجويي شديماين مسائل اما فراموش نمي‌شود. در سال 1360 من در زندان اوين بودم. مرا براي تعزير مي‌بردند،و مي‌دانيم كه «تعزير» اصطلاح اسلامي شكنجه است.

دكتر علي‌نقي منزوي در بين سخنان دكتر ملكي يادآور شد كه متاسفانه اين اصطلاح از اضداداتو در قرآن عكس اين نقيض است و

دكتر ملكي با خنده ادامه داد كه بالاخره اين اصطلاح رايج شده بود. حالا چه بلاهايي بر سر ما آوردند جاي خود دارد كه آثارش هنوز باقي است. در حاليكه من پيرمرد، استاد دانشگاه، رئيس دانشگاه و همراه و همكار هميشگي آقايان بودم. در آن دوران در شمران به من «محمد آخوندكش» مي‌گفتند چرا كه آقايان هيچ كدام كه ماشين نداشتند. در حاليكه من استاد دانشگاه بودم و حقوق خوبي داشتم و مي‌توانستم يك پيكان بخرم و من همه‌ي آقايان را به اين طرف و آن طرف مي‌بردم

همين آقايان اصلاحاتي امروز هم، همه در دهه‌ي شصت، مسئوليت‌هاي بزرگ داشتند. حالا بعدها،از رانت‌هاي فرهنگي و دانشگاهي استفاده كردند و دانشگاه تربيت مدرس را هم تاسيس كردند تا جاي خالي استادان اخراج شده را پر كنند. اغلب هم مدرك دكترا دارند بدون اينكه مشخص شود در كدام كنكور شركت كرده‌اند.