دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰
ساعت ۱۶
از مدتی پیش به نظر میرسید که بحث تا حدی یک طرفه شده و به تدریج در حال فاصله گرفتن از دیالوگ است. مسلم است که دوستان در این باره سعی کافی مبذول داشتهاند و نیز بعضی از دوستان به اندازه کافی گزارشهای گوناگون از مدرسههای فکری که متفاوت از حکمت نامتناهی میاندیشند را ارائه دادهاند. بنابر این به نظر میرسید که مشکل در جای دیگری است.
ظاهرا مشکل در اینجاست که گفتگو و دیالوگ به تنهایی نمیتواند ما را به اندازه کافی به عمق تفاوتها فرو برد. بدون فرو رفتن در آن عمق نیز نمیتوان به آن نقاط حساس فکری دست یافت که امکان گذر از این اندیشههای متعارض را فراهم میکند و بدون همه اینها چگونه میتوان به معارف و باورهایی دست یافت که ما را به حقایق برتر و کاملتر از "جهان و خویشتن" رهنمون میکند؟
چنین بود که تصمیم گرفتم متنی را به عنوان نمونه "در شیوه تعامل" در اینجا بگذارم اما برای شروع بحث و تعمق پیرامون شیوه های تعامل و نه به عنوان متن نهائی.
لازم به ذکر است که متن، مربوط به حدود سه دهه قبل است و طبیعتا بسیاری از مثالهای آن ممکن است به اندازه کافی ارزشمند نباشد. در هر حال این شروعی است برای گفتگو پیرامون "چه باید کرد؟"
پایان
مقاله منطق تحقیق