بسمه تعالی
6/10/89
براهیمی: گاهی نمونههایی که ما در آیینهای محرم میبینیم، مثل آتش زدن خیمهها، روش تبلیغی را بکار میبرند. هرچند احتمالاً آیینشناسان، آیینهای محرم را در زمرۀ آیینهای قربانی قرار خواهند داد که مایۀ تقلیدی کمتری دارد. یا نمادین هستند، این نمادین بودن ممکن است عین اصل خودش را نشان ندهد ولی عنوان میشود که در آیینها، مولفههایی است که معنای نمادین دارد و غالباً در فرهنگها به دلیل همین معانی نمادین است که بعضی از آیینها بیاندازه برایشان مهم است.
مثل آن شکارگر اولیه، عین عمل شکار را تقلید نمیکند بلکه آیینی که برگزار میشود حاوی نمادهایی است. مثلاً فکر کنم در ....................... آویان آمده که هارون دستش را بر بُز معروف ............................... یهودیان درست کردند. سالانه بزی را فراهم میکردند و بنیانگذار آیین قاعدتاً هارون (برادر موسی) باید باشد، دستش را بر سر بز میگذاشت و گناهان او را بر بز فرا میخواند و آن بز را به صحرا رها میکردند که دیگر برنگردد. این به منزلۀ این تلقی میشد که قوم از گناهانش پاک و پالوده شد این آیین بز بلاگردان و این اصطلاح از همان زمان از یهودیت ناشی شد. در اینجا عمل نمادین است و مواردی از این دست در آیینهای قربانی بیشتر نمادین است.
مورد بعدی همین تجویزهای سنتی است. آیینها و سنت عمیقاً پیوند دارند و سنتها تعیین کننده هستند و به شدت تجویزی هستند. بنابراین در آیین-ها معروف است که تکرار، مبنای صحت و سقم آیینهاست. حتی در ریزترین اجزای آن کسانی هستند که اصرار دارند اینجوری برگزار شود و اگر اینجوری برگزار نشود، آیین نیست. بنابراین اگر ما فرض را بر این بگیریم که مثلاً سناریویی وجود دارد که باید به اجرا در بیاید، برخلاف سناریوها یا نمایشنامههای اجرایی و هنری، عیناً باید همانطور که هست هر سال، یا هر زمان معینی دقیقاً همانطور به اجرا درآید.
شکل تجویزی آیینها آنقدر مهم است که در مواردی مناسک شناس یا آیین شناس نظارت میکند که مبادا موردی غلط انجام شود این از پاپیروسهایی که از مصر بدست آمده تا الان که آیینهای تاجگذاری برگزار میشود و نمونههایی از این دست در آیینهای اجتماعی و آیینهای مذهبی وجود دارد.
قوانین آیینها مطلقاً تجویزی است. و تغییر در آنها به ندرت انجام میشود و همیشه کسانی بر عدم تغییر نظارت میکنند که همانطور که هست اجرا شود. معمولاً در شکلهای آیینی که در سینما، تئاتر، امروز این به راحتی دیده نمیشود و یکی از دلایل آن که ذکر میکنند این است که میگویند تئاتر خیلی هم آیینی نیست.
انگیزههایی برای مشارکت وجود دارد. حتی کسانی که آیین را تماشا میکنند میل به همراهی با آیینگزاران را دارند. این است که گاهی مشارکت میکنند و گاهی هم به نحوی واکنش نشان می-دهند که گویی او را همراهی میکنند.
احتمالاً در بعضی از اجراهای موسیقی، حتی اجراهای یانی ما لایههای آیینی از این دست داریم. در نمونههای جاز فراوان است و ساختار آن شبیه نوحهخوانیهای ما است. معمولاً با یک آواز شروع میشود، اجرای یک موسیقی جاز را اگر به معنی یک آیین ............................................................ را اگر با یک نوحهخوانی مقایسه کنیم تقریبا مشابه هستند و ساختارشان یکسان است.
یک جمعیتی فراهم میشوند و معمولا کسی آوازخوانی میکند و ابتدا آرام است، کمکم مشارکتها شروع میشود و یک اوج که معمولاً شبیه آیینهای اوجی است، از خود بیخود شدن، یقه دریدن و مشارکت در حدی که در منطقه ممنوعه وارد شدن، وارد صحنه شدن و روی صحنه رفتن.
این نمونهها فراوان روی میدهد و به خاطر همین من مثال امروزی زدم که بدانید هنوز هم به اجرا در میآید. اگر یک تماشاگر تئاتر روی صحنه بپرد، احتمالاً مأمورین او را بیرون میکنند، اما شکلهای نمایش قدیم مثلاً تعزیه را اگر در فضاهای طبیعیتری مشاهده کنید، اگر دخالت یا حضور در صحنه به حساب نیاوریم، چندان غیر طبیعی نیست.
تقریباً در اوج تعزیه گاه کلّ محوطۀ تعزیه به اشغال تماشاگران در میآید. به خصوص زمان سر بریدن امام ...................................... یا نزدیک ظهر عاشورا وقتی در محیط باشید و اجرا شود و ببینید از یک جایی از دست آیینگردان و ......................................... خارج میشود.
در نمایشهای قدیم حتی بعضی میگویند که شکسپیر هم اینگونه اجرا میشده و تماشاگران در صحنه میآمدند و دخالت میکردند و با بازیگر حرف میزدند و به بازیگر متلک میگفتند. این نوع مشارکت شبه آیینی در نمایشهای سنتی تقریباً باب بوده و یا طبیعی است.
شاید هم یک عدهای این را به حساب این بگذارند که ما با آیین سر و کار داریم و با نمایش کاری نداریم. موسیقی و رقص به شدت اهمیت دارد. برای یک خارجی که آیین محرم ما را ببیند فکر نمی کنم خیلی تفاوت بین آن و رقص جمعی بگذارد ، منتهی چون ما کلمه را به کار نمی بریم برایمان این عبارت ، این دسته سینه زنی که راه می افتد نوعی رقص آیینی را به اجرا در می آورد، برخورنده است و به کار نمی بریم اما واقعیت این است که موسیقی و رقص از ارکان همه این آیین هاست و اشکالی هم که ما در محرم میبینیم از جنبه صرفاً تعریف رقص این باشد که حرکت موزون بدن در فضا، پش چیزی در حد یک رقص جمعی کاملاً روی میدهد و میشود از تعبیر کسانی، نوعی رقص باشد.
موسیقی جزء مؤلفههای آیینی است و در مواردی میتوانیم بگوییم که بدون موسیقی معنا پیدا نمیکند ، مثلاً، مثلا در نمونههایی که عمل قربانی، نه خیلی تقلیدی ، بلکه تقریباً واقعی انجام میشده ، مثلاً آیین هایی که معروفند به آیینهای آدم خواری در قبایل بدوی، بر خلاف آن چه که فیلم های هالیوودی به ما عرضه میکنند، آنها که واقعاً نمی توانستند آدم بخورند ، این طوری که در تصاویر نشان میدهند، این در واقع قربانی کردن انسان بوده برای باروری.
معمولاً تکه کوچکی از گوشت خام را تناول میکردند ، اما نمینشستند غذا بخورند و ... آنچا معمولاً در یک اوج آیینی که با موسیقی پدید میآمد، این توان هم از دریدن را پیدا میکردند. در مواردی که مثلاً در یونان گاو یا گوسفند جانشین این قضیه میشد تصاویری که تاریخ نویسان یونانی در مشاهداتشان به ما عرضه میکردند، گفتند که ما دیدیم که زنی به تنهایی قدرتی پیدا می کند که واقعاً یک گاو را می درد و گوشت خامش را تناول میکند. این بخشی از آیین بوده . رسیدن به چنین قدرتی تقریباً از طریق موسیقی فقط انجام می شود از حالت .................. شروع می شود تا به یک حالت خلسه می رسد. در این حالت خلسه ، قدرتی فوق انسانی پیدا می کند. من این مثال ها را زدم که بگویم موسیقی مؤلفه جدی است و بخشی از جوهره آیین تلقی می شود. در این آیین ها گذشته به زمان حال در می آید . آیین های گذشته را به زمان حال درمی آورد. آیین ها ، گذشته را به زمان حال می آورد ، بنابراین می توان گفت که هر جامعه ای ، هر فرهنگی هسته اصلی فرهنگش را از طریق آیین حفظ می کند به این دلیل آیین ها این قدر مهم هستند.
هستههای اصلی فرهنگ را اسطورهها معنا میکنند، قطعاً اسطورهها را نباید معنی قرآنی بگیریم و اگر بخواهیم معنای قرآنی به آنها بدهیم همان قصه قرآن است.
قصههای قرآن مثلاً هستههای اصلی فرهنگ اسلامی را تشکیل میدهد و علاوه بر آن ممکن است تاریخ نبوی، تاریخ اسلام یا بخشی از تاریخ انبیا هم جزء این قصه به حساب بیایند. اسطورهها حاوی این هسته های فرهنگ هستند . تنها چیزی که این هسته ها را زنده و زاینده نگه می دارد آیین هست و به همین دلیل است که مثلاً حتی جوامع دموکراتیک هم ره رغم تمایلات سکولاریستی که دارند، ناچارند هستههای دموکراسی را از طریق آیین حفظ کنند.
به همین دلیل است که مثلاً کاخ .... ریاست جمهوری شکل آیینی پیدا می کند و چیزهای مهم میشود که شاید در فرهنگ خیلی مهم نباشد.
مثلاً رئیس جمهور حق ندارد جز زن شرعی خودش با زن دیگری ارتباط داشته باشد حتی در آمریکا. می توانند بگویند که نه قانوناً نه شرعاً چنین حکمی ندارند ولی بخش انتخابات ریاست جمهوری هسته اصلی فرهنگ آنهاست. نمی بخشند به رئیس جمهور،
هیچ دلیلی هم نه قانونی و نه شرعی وجود ندارد و از آبروریزی از این دست ، اغلب برای آین که رئیس جمهورها فرار کنند از چیزهایی ناشی میشود که نه فرهنگشان و نه قانون شان در سطح عام ، ایرادی به آن نمی گیرد.
ولی رد آن جا باید مصون از این خطاها باشد چون هسته اصلی فرهنگ هستند یا هر آنچه که تقلب به حساب آید ، مثلاً گناهان کبیره . برای اینکه ممکن است انواع و اقسام تقلبها پدید آید و هیچ کس هم متوجه نشود ، همین که آشکار شد شما اصول دموکراسی را زیر پا گذاشته اید. من از این حیث می گویم که حتی یک جامعه سکولار هم ناچار هسته های اصلی فرهنگ خودش را از طریق آیین حفظ می کند به همین دلیل انتخابات ریاست جمهوری یک آیین بزرگ است در فرهنگ های دینی اینها به آیین هایی که همه ساله برگزار می شود برمی گردد. اسطوره و آیین از این جهت با هم ارتباط پیدا می کنند، آیین ها ، شکل های مختلفی پیدا می کنند.
آیین های قربانی از وسیع ترین آیین هایی هستند که هنوز هم برگزار می شوند تا حدی ایین عشاء ربانی نوعی آیین قربانی است آیین قربانی کردن مسیح و حتی خوردن خون و جسم مسیح به نحوی که در آیین برگزار می شود.
خیلی ها مایلند که آیین های محرم را ایین های قربانی فرض کنند یا ساختارهایی که آنها برای آیین های قربانی فرض می کنند شاید با آیین های قربانی سازگاری های بیشتری دارد. ولی آیین های قربانی تا انواع آیین های آدم خواری هم گسترش پیدا می کند و ساختارهایش هم هنوز تقریباً یکسان است.